آشفتگی ذهنم

ساخت وبلاگ
امروز آزمون دکتری شرکت کردم. اولش خواستم شرکت نکنم چون نخونده بودم و حس می کردم به وقتم برای انجام کارهای پایان نامم احتیاج دارم. اما می دونستم که اگر شرکت نکنم به خودم می گم ترسیدی و نرفتی و ترجیح دارم برم و به عنوان یه تجربه شرکت کنم. فک کنم از کل اختصاصی ها دو تا زدم . فقط زبان رو فک می کنم خوب زدم بقیه رو باید می خوندم. چیزی یادم نمیومد و برام یکم قابل درک نبود! که من الان نمی تونم به این سوالا جواب بدم. ولی همه اونایی که نخونده بودن همین طوری بودن.  به دوستم که هلنده گفتم، اونم گفت تجربه خوبیه شرکت کن تا برای سال بعد آماده بشی ولی گفت یه نیم نگاهی هم به اپلای داشته باش. من واقعا نمی دونم دنبال چه جور زندگیی هستم. 

اپلای

دکتری تو ایران 

کار تو ایران 

ازدواج

و این دغدغه ها زمانی بیشتر می شه که من تحت فشارم. الان من دارم خودمو آماده می کنم برای دفاعم. ان شاله دفاع خواهم کرد. و برای همینم هست که انقد فکر میاد تو سرم 

اومدم یادداشتشون کنم که دیگه بهشون فکر نکنم. 

اینکه قرص ی خورم. اینکه هیچ تحرکی ندارم. اینکه وضع خوابم بده. اینکه شیکمم بزرگه . 

خسته شدم از زندگیی تو خوابگاه که فقط یه روز در هفته می رم دانشکده و کلشو تو خوابگاهم. یه روز می رم بیرون واقعا روحیم شاد می شه. دوس دارم یه کار پر تحرک داشته باشم. 

یه کانالی تو تلگرام هست. کلی کلیپ می ذاره ، کلیپهای برقی. گاهی می مونم که در ادامه برای ارتقای خودم باید چه کاری انجام بدم .

 research رو ادامه بدم؟

نرم افزار های مهندسی برق رو یاد بگیرم؟ pcb altium  یا مثلا LAB VIEW

 گاهی فک می کنم باید تحلیل مدار فرکانس ها و خیلی مطالبی که تو کنترل خطی و مدار اومده رو دوباره خودم به خاطر نیازم برم و یاد بگیرم. مقالات دانشجوهای دکتر فر...که تو IEEE TRANSACTION چاپ می شن واقعا حس می کنم عین علمن . عالین

منم باید بلد باشم ، برم سراغ کنترل سیستمهای عملی. فیلتر های اعمالی روی سیستمها رو یاد بگیرم که برای چی هستن. باید کلی کتاب بخونم تا همه اینا رو یاد بگیرم و فقط با نشستن و سرچ کردن فک نکنم خیلی چیزی دستگیرم شه. 

رو خوابت ار کن. حتی اگر درس یا هدفی نداشتی باید ماکزیمم هفت ساعت در روز بخوالبی و از بقیش لذت ببری. صبح زود قدم زدنتو خیابون مثل توفیق اجباری امروز. 

نمی دونم 

خدا عاقبت همه و من رو به خیر کنه و همه آدم ها از خودشون به یه رضایت نسبی برسن. 

آمین 

هیچ وقت خدا رو فراموش نکن حتی اون زمان هایی که بمب اعتماد به نفسی.  هیچ وقت. هیچ وقت . همیشه خودتو مجبور کن نماز هاتو بخونی و درست بخونی و با هر بهانه ایی فرار نکن. تا تاثیر ذکر و یاد خدا رو تو زندگیت حس کنی. صلوات بفرست. همیشه نفس عمیق بکش. 

قلبم قبول کن که خیلی از آدمم ها هستن که در مورد خیلی چیز ها ترس دارن اما باهاش مقابله می کنن. و گاهی خیلی ها که تو فکر می کنی اینا خیلی قوین، نه اونا هم ترس دارن و اونا هم گاهی حتی چندین سال انجام یک کار رو به خاطر ترس عقب میندازن . همه مثل همیم . 

بسه . دیگه فقط و فقط به پایان نامت فکر کن. به کارت ایمان داشته باش. قلبم داره تند میزنه. 

به جایی برس که نیاز به خورن قرص برای داشتن حال خوب نداشته باشی. 

تو جوونی . ورزش کننن

ورزش اگر کل روزت رو ورزش کنی آیا باز هم نیاز به قرص داری؟؟

وبلاگ یه مامان برقی...
ما را در سایت وبلاگ یه مامان برقی دنبال می کنید

برچسب : آشفتگی,ذهنم, نویسنده : parnia2009a بازدید : 186 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 10:24