مقایسه خودم با دیگران

ساخت وبلاگ
داشتم وبلاگ رو می گشتم. دیدم چندین بار راجع بهش نوشتم.

دیشب تو فیس بوک با دیدن عکس های دوستای قدیمیم و زندگی های متفاوتشون با خودم و ارج و قربی که پیش استاداشون دارن ، ناراحت شدم. نه از اینکه چرا اونا پیشرفت کردن، از اینکه چرا منم مثل اونا پیشرفت نکردم. من واقعا با دل شکسته وارد دانشگاه شدم ....

مقایسه کار درستی نیست. اصلا کار درستی نیست . اونا  هیچ وقت تو موقعیت من نبودن. اونا تو خونواده هایی بزرگ شدن که از اول تو مرکز توجه ها بودن. من نه ، دوسم نداشتن، حتی فامیلا. یادم نمی ره که من همیشه با حسرت به دختر عموم نگاه می کردم. هم سن بودیم ولی اون بعد از سه تا پسر به دنیا اومده بود و کلی عزت و احترام داشت ولی من نه. با خودش دوست بودم ولی از رفتار بقیه با اون و مقایسه رفتارشون با خودم اذیت می شدم. اینا همه گذشته. ولی خب. 

خدا بزرگه. خدایا چقدر این روزا بده. تموم شه ان شاله 

استیو جابز می گه ، سرت تو کار خودت باشه و بی وقفه تلاش کن . حتما موفق می شی.

هدف از زندگی چیه؟! اینکه حس خوبی داشته باشم همیشه. با شرکت تو یه جای خیریه می تونم این حس رو داشته باشم. مثلا اگر رفتم تهران بگم من یه روز میام مراقبت از بچه های بی سرپرست. چقدر خوبه. و چقدر حس خوب بهم می ده. یا حتی تو شهر خودمون. 

یه کارایی انجام بده که همیشه حس خوبی داشته باشی. خواب زیاد نمی ذاره این حسو داشته باشی. از 24 ساعت هفت ساعت بخواب . بقیش زندگی کن. 

قلبمی

+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۹۵/۱۲/۰۷ساعت 4:31 PM  توسط پرنیا  | 
وبلاگ یه مامان برقی...
ما را در سایت وبلاگ یه مامان برقی دنبال می کنید

برچسب : مقایسه,خودم,دیگران, نویسنده : parnia2009a بازدید : 170 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 10:24